تا شقایق هست.......


 رعایت حرمت و كرامت انسان

امام رضا(ع) به مرد خراسانی كه هزینه سفرش را تمام كرده بود، دویست دینار عطا كرد، ولی چهره خود را نشان نداد. سلیمان جعفری از امام(ع) پرسید: چرا خود را نشان ندادید؟ حضرت فرمود: «نخواستم خواری خواهش (تقاضا) را در چهره او ببینم». (اکبر دهقان، یکصد و پنجاه موضوع از احادیث اهل‌بیت، به نقل از: بحارالانوار، ج 49)

 برابری انسان ها

مردی از اهل بلخ می‌گوید: «علی بن موسی الرضا(ع) كنار سفره خود تمام نوكرها و غلامان سیاه و سفید را برای صرف غذا جمع كرد. عرض كردم: بهتر بود برای نوكرها سفره جداگانه‌ای می‌گستردند. امام فرمود: 

  «آرام باش! خدای همه ما یكی است، مادر و پدر همه یكی است و پاداش و كیفر هركس به چگونگی رفتار و عملش بستگی دارد». (سفینة البحار، ماده «وضع»)

 

نويسنده: ریحانه | تاريخ: شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه امروز میخوام یه سوال ازتون بپرسم لطفا اونایی که به وبم میان جواب سوالمو بدن

 

سوالم اینه وقتی یکی به آدم بدی میکنه و آدم میدونه که پشیمونه راحت ازش میگذره و میبخشه اما بعضیا به آدم بد میکنن و اصلا هم احساس پشیمونی نمیکنن که هیچ تازه به کار بدشون ادامه میدن اینجور آدما رو چه طور باید بخشید ؟؟؟؟

نويسنده: ریحانه | تاريخ: شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

واحه ای در لحظه

به سراغ من اگر می آیید

پشت هیچستانم

پشت هیچستان جایی است

پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهاییست

که خبر می آرند از گل واشدهی دورترین بوته ی خاک

روی شن ها هم نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح

به سر تپه ی معراج شقایق رفتند

پشت هیچستان چتر خواهش باز است

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود

زنگ باران به صدا می آید

آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست

به سراغ من اگر می آیید

نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد

چینی نازک تنهایی من

نويسنده: ریحانه | تاريخ: شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شجاعت یعنی چه؟
در يکي از دبيرستان هاي تهران هنگام برگزاري امتحانات آخر سال به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که &apos;&apos;شجاعت يعني چه؟
محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : &apos;&apos;شجاعت يعني اين&apos;&apos; و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته بود !
اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟
.
.
.
.
.
.
نويسنده: ریحانه | تاريخ: شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خدایا کمکم کن دیرتر برنجم

 

                           زودتر ببخشم

                             کمتر قضاوت کنم

                               و بیشتر فرصت دهم

نويسنده: ریحانه | تاريخ: شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |


*ابراز عشق*

يک روز آموزگار از دانش‌آموزانى که در کلاس بودند پرسيد آيا مى‌توانيد راهى
غيرتکرارى براى ابراز عشق، بيان کنيد؟
برخى از دانش‌آموزان گفتند بعضی‌ها عشقشان را با بخشيدن معنا مى‌کنند.
برخى «دادن گل و هديه» و «حرف‌هاى دلنشين» را راه بيان عشق عنوان کردند. شمارى
ديگر هم گفتند که «با هم بودن در تحمل رنج‌ها و لذت بردن از خوشبختى» را راه
بيان عشق مى‌دانند.
در آن بين، پسرى برخاست و پيش از اين که شيوه دلخواه خود را براى ابراز عشق
بيان کند، داستان کوتاهى تعريف کرد:
يک روز زن و شوهر جوانى که هر دو زيست شناس بودند طبق معمول براى تحقيق به جنگل
رفتند. آنان وقتى به بالاى تپّه رسيدند درجا ميخکوب شدند.
يک قلاده ببر بزرگ، جلوى زن و شوهر ايستاده و به آنان خيره شده بود. شوهر، تفنگ
شکارى به همراه نداشت و ديگر راهى براى فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پريده بود و در مقابل ببر، جرأت کوچک‌ترين حرکتى نداشتند.
ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زيست شناس فرياد زنان فرار کرد
و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دويد و چند دقيقه بعد ضجه‌هاى
مرد جوان به گوش زن رسيد. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اينجا که رسيد دانش‌آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوى اما پرسيد: آيا مى‌دانيد آن مرد در لحظه‌هاى آخر زندگى‌اش چه فرياد مى‌زد؟
بچه‌ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوى جواب داد: نه، آخرين حرف مرد اين بود که «عزيزم، تو بهترين مونسم بودى. از
پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت هميشه عاشقت بود».
قطره‌هاى بلورين اشک، صورت راوى را خيس کرده بود که ادامه داد: همه زيست‌شناسان
مى‌دانند ببر فقط به کسى حمله مى‌کند که حرکتى انجام مى‌دهد و يا فرار مى‌کند.
پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پيشمرگ مادرم شد و او را نجات
داد. اين صادقانه‌ترين و بى‌رياترين‌ راه پدرم براى بيان عشق خود به مادرم و من
بود.


نويسنده: ریحانه | تاريخ: شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دخترا مواظب باشید

سلام

بی مقدمه بگم دوستان هر انسانی بنا به نیاز ذاتی دوست داره دوست داشته باشه و دوستش داشته باشن  دوست داشتن و دوست داشته شدن به آدم احساس آرامش و امنیت میده  شاید همین نیازه که باعث میشه خیلی وقتا خیلی از دخترا و پسرا به سمت هم جذب بشن بگذریم از مواردی که پر از رنگ و ریا و پر از منفعت طلبیه اما بین همین دخترا و پسرا هستن دلهای پاکی که تمام احساس و محبتشون رو تو این رابطه ها میذارن

من دوستای زیادی دارم وسعی کردم همیشه شنونده خوبی برای حرفاشون باشم دوستام همه هم سن و سالم نبودن گاهی چند سال بزرگتر و گاهی چند سال کوچیکتر و گاهی هم هم سن و سال  به همین دلیل تجربه های زیادی رو شنیدم  که بیشتر هم ضربه به دختر خانمها وارد شده البته دیدم مواردی رو که آقا پسرها هم درگیر روابط عاطفی شدن و    بگذریم اما چیزی که مسلمه دختر ها در این موارد آسیب پذیر تر از پسرها هستن و بیشتر دچار مشکل میشن

 من منکر عشق و دوست داشتن نیستم هیچ وقت هم اعتقاد ندارم که عشق قبل از ازدواج اصلا وجود نداره اما عشق با یک نگاه یا عشقی که در یک لحظه ایجاد میشه برام ملموس نیست اما خیلی وقتها پیش میاد که دونفر قبل از ازدواج طی برخوردهایی که با هم دارن به شناخت درستی از هم رسیدن و این شناخت تبدیل به عشق و علاقه ی واقعی میشه که البته متاسفانه خیلی نایابه

مشکل اینجاست یک دختر وقتی دل میبنده مخصوصا اگه اولین بارش باشه بی دریغ محبت میکنه و وابسته میشه اوقدر به این محبت کردن ادامه میده تا طرف مقابل سیراب میشه و ازش فاصله میگیره و دختر بیچاره که میخواست با محبت کردن عشق خودش رو برای خودش نگه داره حیران میمونه که مگه من چی کار کردم جز محبت کردن  این موقعیت مثل یه باتلاقه هرچی دختر بیشتر دست و پا میزنه بیشتر فرو میره و طرف مقابل بیشتر ازش دور میشه

خب چاره چیه دختر خانوما یی که دلای پاکی دازید سعی کنید رو احساستون مدیریت داشته باشید یه پسر برای اینکه از محبت ما دخترا بهره مند بشه باید بهاشو بپردازه منظورم پول نیست منظورم شجاعت و پا پیش گذاشتنه اون باید بیاد و مستقیم شما رو از پدرو مادرتون خاستگاری کنه نه اینکه امروز و فردا کنه و قایم باشک راه بندازه  اون باید با شما ازدواج کنه وبه شما احساس امنیت بده نه اینکه شما رو تو دنیای شک و تردید و سردرگمی بندازه و پاپس بکشه

یادمون باشه هرچیز که فراوان میشه ارزش و قدر و قیمتش پایین میاد محبت بی دریغ زیادی هم بی ارزش میشه من واقعا متاسفم که اینا رو میگم اما واقعیت همینه این قانون این دنیاست خودمون رو راحت در اختیار دیگران قرار ندیم نذاریم قلبمون از این دست به اون دست بشه  حتی صدای شما ولحن مهربونتون هم با ارزشه پس حفظش کنید و راحت در اختیار کسی نذارید

همین ارزونی محبته که باعث شده بعضی آقایون از زیر بار ازدواج و تشکیل خانواده شونه خالی کنن چون نیازی نمیبینن  میخوان بی قید و آزاد باشن

وفا داری خیلی خوبه عاشق یکی بودن خیلی خوبه از نظر من این یه تمرینه واسه توحید و پرستیدن یک خدا  البته یک تمرین کوچولو عشق مقدسه البته دوطرفش خیلی بهتره  مواظب خودمون باشیم

نويسنده: ریحانه | تاريخ: شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

هرگاه دو تن در روی زمین با صدق دل چیزی را از پروردگار طلب کنند به یقین به آآآنها داده خواهد شد

 

کاش تو متحد من باشی

نويسنده: ریحانه | تاريخ: شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |